در سال 1947 لاورنس دیمایلز Lawerence D. Miles، یکی از مهندسین شرکت جنرال الکتریک آمریکا (GE) روشی برای تعیین ارزش یک طرح ارائه داد.
شیوه
مایلز در آغاز «آنالیز ارزش» نام گرفت. تکنیک آنالیز ارزش، بعدها به نام
های دیگری مانند مدیریت ارزش، بهبود ارزش، کنترل ارزش و خرید ارزش به کار
رفته است.
«مهندسی ارزش» (Value Engineering)
نامی بود که نیروی دریایی ایالات متحده امریکا برای این روش برگزید.
خاستگاه اصلی مهندسی ارزش؛ ایجاد کنترل برای مجموع هزینهها در طول عمر
محصول (خدمات) است، بدون اینکه کیفیت فدا شود و یا قابلیت اطمینان خدمات
کاهش یابد.
در
مهندسی ارزش فعالیتهای زیر انجام میشود: افزایش توانمندی کارکنان و
مدیران بهمنظور شناخت زمینههای بهسازی و افزایش خلاقیت در انتخاب و
اجرای طرح، افزایش قابلیت ارزیابی هزینههای فرصت و بیان کمی آنها، ایجاد
فرصتی برای بحث، نظرسنجی و ارزیابی سناریوهای مختلف و مستندسازی دلایل
تصمیمگیری در انتخاب پروژهها، افزایش ارزش کالاها، خدمات و
سرمایهگذاری، کاهش هزینهها تا سطح قابلقبول، کاهش ریسک، ارائه یک
استراتژی مشخص برای موقعیتهای پیچیده، ارتقای دانش اعضای تیم، تعیین
اصول کاهش هزینههای آتی پروژه، پیشبرد کار تیمی، امکان ایجاد
نقطهنظرات مختلف و ایدههای جدید در بررسیها، دستیابی به توان رقابتی در
بازارهای داخلی و بینالمللی و تامین نیازهای کمیوکیفی مشتریان با
بهترین قیمت. مهندسی ارزش، به مجموعه تکنیک های نظام مند و کاربردی اطلاق
می شود که برای تشخیص کارکرد یک محصول، خدمت و تولید با حداقل هزینه مورد
استفاده قرار گیرند.
به
عبارتی دیگر؛ «مهندسی ارزش، تلاشی است سازمان یافته که با هدف بررسی و
تحلیل تمام فعالیتهای یک طرح، (از زمان شکلگیری تفکر اولیه تا مرحله
طراحی و اجرا و سپس راه اندازی و بهره برداری) انجام میشود و به عنوان
یکی از کارآمدترین و مهم ترین روشهای اقتصادی در عرصه فعالیتهای مهندسی،
شناخته شدهاست». متدولوژی ارزش، سازمان را قادر به رقابت موثر و کارا در
بازار خواهد کرد زیرا با بکارگیری مهندسی ارزش سازمان میتواند به اهداف
زیر دست یابد: کاهش هزینه، افزایش سود، بهبود کیفیت، افزایش سهم بازار،
انجام کار در زمان کوتاهتر و استفاده کاراتر از منابع. موفقیت سریع
تکنیهای مهندسی ارزش و فراگیری آن در آمریکا موجب شد تا در اواخر دهه شصت
میلادی، «انجمن مهندسی ارزش آمریکا» (Society of American Value Engineering)
بنیان گزارده شود و متعاقب آن قوانین و مقرراتی در رابطه با الزام در
اجرای مهندسی ارزش در آمریکا تصویب و به اجرا گذاشته شد. در حال حاضر،
براساس قوانین مصوب در ایالات متحده، کلیه سازمانهای اجرایی وابسته به
دولت ملزم به ایجاد و بکارگیری روشهای موثر مهندسی ارزش در پروژههایی
هستند که با سرمایهای بیش از یک میلیون دلار انجام میگیرد. به طور کلی
مهندسی ارزش به عنوان یک ابزار مدیریتی می تواند منجر به نتایج ذیل شود :
1. پایین آوردن هزینه تولید
2. به حداقل رساندن پیچیدگی های تولید
3. کم کردن زمان تولید
4. استفاده از اندیشه ها و خلاقیتها
5. تامین کامل نیازهای مشتری و افزایش رضایت آنها
6. افزایش رضایت و انگیزه همکاران به واسطه افزایش سطح عملکرد آنها
7. بهینه کردن فرایند های کاری
8. کاهش مخارج سرمایه گذاری
9. ارتقاء یا ثبات کیفیت ( نه کاهش هزینه به قیمت کاهش کیفیت )
۱0. افزایش سهم بازار و حصول اطمینان برای سود آوری
11. افزایش توان رقابت در بازار.
در
دیدگاه مهندسی ارزش، کم کردن هزینه ها به تنهایی مد نظر نیست ، بلکه یک
تلاش کلی در جهت افزایش ارزش محصول یا خدمت با توجه دقیق به کارکردهای آن
مد نظر می باشد. از نقطه نظر مهندسی ارزش، کاهش هزینه ای که مترادف با
قربانی کردن کارکردهای مورد نیاز و در نهایت کیفیت باشد ، کاهش هزینه
خوانده نمی شود .