هنگدان ...

ای شکست من، جسارت جاویدان من! من و تو به طوفان می خندیم.جبران خلیل جبران

هنگدان ...

ای شکست من، جسارت جاویدان من! من و تو به طوفان می خندیم.جبران خلیل جبران

افیون؟!

یکــــــــی از آفــــــات علم اخلاق، آنست که به قضایای اخلاقی، بصورت استقراء نگاه کنیم. وقتی در علـــوم طبیعی به تناقصی می رسیم، عقل بما حکم می کند تا آن ایراد را به علت و قانون آن  پدیده تعمیم دهیم و تا آنرا غسل تعمید نداده ایم، نپذیریمش. از اقلیدس و فیثاغورس به این  طرف، چنین روشی - بدرستی - باب شده.



ولـــــــی در علــــــم اخـــــــلاق نباید چنین کرد. کمک به همنوع، همیشه خوب است. حالا اگر یک یـــا چند مورد خلاف آن مشاهده شد (یا حتی در تمامی یک جامعه)، نباید اصل کمک زیر سوال و بازخواست برود بلکه مصادیق آن می باید مورد شک واقع گردد. چیزی که متاسفانه به عمد یا سهواً، در جامعهّ ما رعایت نمی گردد و اهرمی شده در دست عده ای منفعت طلب! که فقط جاه خود می بینند و دیگر هیچ.

و امـــــــا در مــــــورد دیـــــن نیز - متاسفانه - چنین اجهافی شده. اساس دین، هیچگاه در جهت جلوگیری از تفکر و یا پیشرفت تدوین نشده. ولی همانند هر فلسفه ای، هنگـــــام کاربرد آن، دچار مشکل و لغزش می شویم. بسیاری از نظریات و راهکارهــا که در مقام نظریه، کاملاً مفید بوده اند، هنگام اعمال به وضعی  مشــابه گرفتار شده اند. صرفنظر از برخی تعصبات، می توان به سوسیالیسم و یـــا آریستوکراسی افلاطونی و یا حتی همین دموکراسی و یا فــراسوی نیک و بد نیچه، اشاره کرد.
دیـــــــن - آنچنــــــانکه بــارها تکرار شده - تا زمانی که بدست سردمداران خودنگر و جاه طلب نیفتــاده، حاوی بهترین راهکارهای رسیدن به سعادت است. همین که دیـــن را افیون نامیده اند، خود گویای قدرت شگرف آن  است. دین همانند ظرف کشت است کـه در آن هر چه بکاری، با سرعت رشد می یابد.. اندیشهء نیکو و یا کــردار اهریمنانه.

اینــــکه آنهــــــا بـــــدون دین، چه  کردند و ما با دین چه، اساساً ارتباطی به دین ندارد. عامل اصلــی خودخواهی، منفعت طلبی و حسادت ما انسانهاست که وقتی در بوتهّ دیـــن قرار می گیرد، غولی می شود که از چراغ عقل و خرد خارج می گردد و همه را می بلعد.

نظرات 10 + ارسال نظر
نیمه پنهان من پنج‌شنبه 7 آبان 1388 ساعت 10:01 ق.ظ http://www.edupsychology.blogfa.com

سلام
بابا خواستیم ببینیم مثلا ما هم می تونیم تو بیزینس وارد شیم یانه؟!!!
ولی مثل اینکه این کارا به ما نیومده!

عباس کمالی شنبه 16 آبان 1388 ساعت 05:12 ب.ظ

ببین دوست خوب من اگر از دریچه خوشبینی نگاه کنید خواهید دید که اوباما چه نگرشی در دنیا درست کرد و چقدر با بقیه فرق دارد همان طوری که احمدی نژاد با خاتمی بسیار فرق می کند .
در مورد نظر هم بله من یاد هستم چه گفتم اما دوباره بر می گردد به همان موضوع که مشخص نیست که چه کسی گفته بله اگر شما با یک نام واقعی پیام می گذاشتی حتی اگر توهین هم به من می کردی من با نهایت شهامت ان را پاسخ می دادم نه اینکه آن را حذف نمایم در پایان جا دارد از بذل عنایت حضرتعالی به بنده در وبلاگ ایده تشکر نمایم . امید که بتوانیم دوستانی با دو ایده متفاوت برای هم باشیم.

فرهاد شنبه 16 آبان 1388 ساعت 05:22 ب.ظ

سلام.
آیا این پست تکراری نیست؟
اگرچنین است لطفا دلیل تکرارش را بیان کنید.

با تشکر.

برانوش شنبه 16 آبان 1388 ساعت 08:36 ب.ظ http://fgolbini.blogfa.com/

با سلام
در ریاضیات گسسته سه قانون وجود دارد که بر اساس آن دین را می شود توصیف کرد
یکی رابطه ی بازتابی است یعنی دین با دین در ارتباط است و همین طور افراد دین دار با یکدیگر در ارتباط هستند که این موضوع در زندگی روز مره بارها مشاهده می شود .
دومی رابطه ی تقارنی است واینکه انسانیت با دین در ارتباط است و این موضوع نیز همیشه مشاهده می شود که دین هم با انسانیت رابطه تنگاتنگی دارد.
و اما رابطه سومی که تعدی نام دارد. انسانیت موجب دین داری می شودو دینداری به سعادت در دنیا و آخرت ختم می شود. پس براین اساس با انسانیت به سعادت هم می رسیم.
و اما نتیجه مهمی که می شود گرفت موضوع انسانیت است. آیا برای رسیدن به دین واقعی نباید اول اساس را ساخت تا بعد به نتیجه برسیم؟ واما سوالی که همیشه آنرا به همراه دارم این است که انسانیت تا چه حد مورد بحث قرار می گیرد؟
سبز باشید.

طالب مؤذنی شنبه 16 آبان 1388 ساعت 09:26 ب.ظ

درود

از زاویه خوبی به این مسأله پرداخته ای. روشنفکران دینی ما با احساسات خوبی که داشتند تلقی بسیار مثبت و آرمانی از دین داشتند و توقعاتی بالا از آن در ذهن داشتند. تا اینکه با دیدن واقعیت ها به تلقی حداقلی از دین رسیده اند. نمونه بارز آن مهندس بازرگان است که در اواخر عمر به یک تجدیدنظر جدی در آرای خود دست زد.

به نظر خودم فاصله بین تئوری و عمل اگر از حدی زیادتر شود باید در تئوری تجدیدنظر کرد. منظورم این است که اگر بین آن فهمی که ما از دین حقیقی داریم و آنچه در عمل از دینداری و عملکرد دینداران می بینیم فاصله زیادی باشد باید به فهممان از دین و آنچه را دین می دانیم تجدیدنظر کنیم.

نظر برانوش هم خیلی جالب بود. می توان آن را ادامه داد و به نتایج معقولی رسید.

یاحسین میرحسین

نیمه پنهان من شنبه 16 آبان 1388 ساعت 11:29 ب.ظ http://www.edupsychology.blogfa.com

سلام دوست من.
با نظرت موافقم
پیروز باشی

نیمه پنهان من شنبه 16 آبان 1388 ساعت 11:31 ب.ظ

البته از نظر رویکرد سیاسی ،من و تو کاملا در دو جبهه مخالفیم.
ولی این چیزها کاری به رفاقت نداره!!
درسته؟!

Maryam دوشنبه 18 آبان 1388 ساعت 02:18 ب.ظ http://www.sohagol.blogfa.com

سلام
حق با شماست
درسته
واقعا ممنونم
موفق باشید

استاذنا دوشنبه 18 آبان 1388 ساعت 05:09 ب.ظ http://www.ostazona.blogfa.com

سلام
از حضور شما در استاذنا متشکریم.
از تاخیری که در جواب به نظر ارزشمندتان داشتیم عذرخواهیم.
تازه از مشهد رسیدم و در آنجا یاد دوستان بودیم.

پرهام سه‌شنبه 19 آبان 1388 ساعت 09:41 ب.ظ http://www.beheshte-viran.blogfa.com

درود

نه ، بد نبود
نوشته هاتون خیلی بهتر و سودمندتر شدن.تبریک می گم دوست من
ولی یه چیزی هست
یه جای کار می لنگه
اینکه گاهی پاره ای با استناد به کتابمان و یا سفارشات بزرگانمان دست به کارهایی می زنند که به سبب آن زنان،کودکان و ناتوانان بی گناه تکه پاره می شوند و عاملین به خیال خود با این کار گوشه ای از بهشت را می خرند دیگر همچین بی ربط به دین هم نیست.
یادم میاد دبیر کل اتحادیه اروپا چند سال پیش سخن جالبی گفت
گفت که:من نمی گویم که همه مسلمانان تروریستند ولی بی شک همه تروریستها مسلمانند
و براستی که همینطور است حال به چه دلیل .....تو خود می توانی درباره اش بیاندیشی

شادمانیت پاینده هم میهن

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد