منصور ملکی*دانشجوی دکتری اقتصاد در انگلستان.
حال فارغ از اینکه داوکینز کیست و چه می گوید، چیزی که قابل تامل است توجه
روز افزون افراد در جامعه غربی به اینگونه افکار و اندیشه هاست. افراد
مختلف و بخصوص جوان ها و دانشجویان اشتیاق زیادی به این گونه سخنرانی ها
نشان می دهند. در واقع چیزی که در جامعه غربی نمی توان انکار کرد وضعیتی
است که در آن افراد در امواج افکار گوناگون رها می شوند و آموزه های دینی
و مذهبی نادیده گرفته می شود. شاید بتوان گفت دین هیچ متولی خاصی در این
جوامع ندارد و کلیسا ها کم کم در حال تبدیل شدن به محلی برای جمع شدن
تعدادی از افراد ( که اکثرا مسن هستند) در روز های یکشنبه شده است.
حال اگر به سرمایه دین داری در کشورمان نگاه کنیم شاید بتوان گفت
بزرگترین مزیت نسبی جامعه ایرانی یا به طور عام یک جامعه دین مدار این است
که دین جزئی از سنت و فرهنگ جداناپذیر مردم است. این مزیت قابل مقایسه با
جامعه غربی است که در آن افراد بدون هیچ پشتوانه و آموزه دینی در جامعه
رها شده اند و اگر یک جوان هم بخواهد به مفهوم دین فکر کند نهایتا به
دانشمندانی همچون داوکینز یا امثال وی خواهد رسید و از اینکه شک گرایی او
با نظریات به ظاهر علمی تایید می شود به یک آرامش کاذب روانی می رسد و
نهایتا به یک زندگی لذت محور بسنده خواهد کرد.
متاسفانه چیزی که سایه بر این واقعیت می اندازد و باعث می شود ما سرمایه
واقعی خودمان را نبینیم و غرب را یک مدینه فاضله بپنداریم عقب بودن
اقتصادی و علمی ما از جوامع غربی است که گاهی به اشتباه باعث می شود
سرمایه خود را عامل بدبختی و در مقابل بی قیدی جامعه غربی را عامل خوشبختی
بپنداریم. از اینکه کشور ما از لحاظ اقتصادی در وضعیت مطلوبی قرار ندارد و
سیستم اجرایی و ارائه خدمات عمومی بعضا رضایت مردم را جلب نمی کند شکی
نیست و نیز همه می دانیم که جامعه غربی به پشتوانه تحقیقات و پیشرفت های
علمی سده های اخیر یک رفاه نسبی را برای مردم خود فراهم کرده است ولی این
اختلاف سطح معیشتی و رفاهی نباید منجر به نادیده گرفتن بحران بی هویتی
دینی در غرب و سرمایه دین مداری در جامعه خودمان گردد. واقعا مشخص نیست
افراد در یک جامعه غربی نهایتا دنبال چه هستند؟ چه کسی مسئول دین گریزی
افراد است و جامعه غربی در آینده به چه سمت و سویی خواهد رفت؟