سلام.
اصول سیاست در روش امام علی ع رو در قالب 8 عنوان تقدیم دوستان میکنم.امیدوارم که حداقل کمی بر آن ها تفکر کنیم.
و اما مورد اول:
1. صدق محوری
راستگویی و درستگویی، یک ارزش اخلاقی است که هیچ گروهی در اصالت
آن تشکیک نمیکند و راستگویی از یک سیاستمدار، مطلوبتر از هر چیزی
است.
سیاست علی(ع) را از دوران جوانی تا لحظة شهادت، صدق و صفا و
درستگویی و درست گفتاری تشکیل میداد، و او لقب «صدیق اکبر» را از
پیامبر(ص) دریافت کرده بود. پیامبر فرمود:
«علیبن ابیطالب(ع) نخستین کسی است که به من ایمان آورد، و
نخستین کسی است که در روز رستاخیز با من دست میدهد و او «صدیق
اکبر» است و فاروق امت، حق و باطل را از هم جدا میسازد.»
امام این اصل را از نخستین دوران حیات سیاسی خود تا لحظة شهادت
رعایت میکرد و گاهی به قیمت راستگویی، خلافت ظاهری را با مشکل
روبهرو میساخت.
کافی است که بدانیم پس از مرگ خلیفة دوم، شورای شش نفری که
اعضای آن را خلیفة سابق تعیین کرده بود، برای تعیین جانشین
تشکیل شد که اعضای آن عبارت بودند از: علیبن ابیطالب(ع)؛
عثمانبن عفان؛ عبدالرحمنبن عفان؛ سعدبن ابیوقاص؛ زبیربن عوام؛
طلحةبن عبیدا.
طلحه به نفع عثمان، زبیر به نفع علی(ع) و سعد وقاص، به نفع
عبدالرحمن کنار رفتند و سرانجام از اعضای شورا سه تن باقی ماندند
که هر کدام دارای دو رأی بودند و پیروزی از آن کسی بود که یکی از
آن سه نفر، به او تمایل نشان دهد. در این هنگام عبدالرحمن رو به
علی(ع) و عثمان کرد و گفت: کدام یک از شما حاضر است حق خود را به
دیگری واگذار کند و به نفع او کنار رود؟ هر دو سکوت کردند و چیزی
نگفتند. عبدالرحمن ادامه داد: شما را گواه میگیرم که من خود از
صحنة خلافت بیرون میروم تا یکی از شما را برگزینم. پس رو به
علی(ع) کرد و گفت: با تو بیعت میکنم که بر کتاب خدا و سنت پیامبر(ص)
عمل کنی و از روش شیخین پیروی نمایی. علی(ع) آخرین شرط او را
نپذیرفت و گفت: من بیعت تو را میپذیرم، مشروط بر اینکه به کتاب
خدا و سنت پیامبر(ص) و طبق اجتهاد و آگاهی خود عمل کنم.
چون عبدالرحمن از علی(ع) جواب منفی شنید، در خطاب به عثمان همان
سخن را تکرار کرد. عثمان فوراً گفت: آری، یعنی پذیرفتم و خلافت به
نام عثمان تمام شد.
در اینجا کافی بود علی(ع) به صورت صوری، شرط یاد شده را بپذیرد ولی
سپس زیر پا نهد، همچنان که عثمان چنین کرد او هرگز به سیرة شیخین
رفتار ننمود و خویشاوندان خود را بر مسلمانان مسلط کرد.
بگذاریم از اینکه این شرط کاملاً بیارزش بود و به قول یک عالم
سنی، یعنی حسن فرحان مالکی سیرة شیخین اگر مطابق کتاب و سنت است
طبعاً شرط زاید خواهد بود و در غیر این صورت بیارزش است ولی در
عین حال امام به قدری به گفتار خود پایبند بود که حتی در این
مورد نیز برخلاف ارزش (صدق و درستکاری) گام برنداشت.
پایان مورد اول.
![](http://i35.tinypic.com/nce4iu.jpg)