هنگدان ...

ای شکست من، جسارت جاویدان من! من و تو به طوفان می خندیم.جبران خلیل جبران

هنگدان ...

ای شکست من، جسارت جاویدان من! من و تو به طوفان می خندیم.جبران خلیل جبران

آریستوکراسی تهرانی!‌

لیلی محسنی - ۲۱ مهر ۱۳۸۸

همه کسانی که خارج از مرکز زندگی کرده‌اند، تجربه‌های زیادی از بی‌توجهی‌ها دارند. تجربه‌هایی با طعم تلخ تبعیض ...





توجه تبعیض گونه دولت به مردم تهران، باعث شده تا تهرانی‌ها به تدریج برای خود حقوق و مزایای تبعیض آمیز قایل شوند و امتیازات خاص خود را با بهانه‌های مثل پرداخت هزینه‌های بالای زندگی در تهران توجیه کنند.

هم اکنون بخش اعظم یارانه‌های مصرفی سوخت، نان ، دارو ،‌آموزش و... در تهران مصرف می‌شود.

بخش بزرگی از بودجه وزارتخانه‌ها و شرکتهای دولتی نیز دفاتر لوکس و پر خرج‌شان در تهران هزینه می‌شود. بی دلیل نیست که ظاهر خیابانها، ساختمانها و خودروهای موجود در تهران (و بخصوص شمال تهران) نسبت به شهرستانهای دیگر (بخصوص شهرهای کوچک و دورافتاده) ، بسیار شیک‌تر، مرفه‌تر و ثروتمند‌تر است. اما آیا این رفاه و ثروت حق تهرانی‌ها است؟

از نظر تهرانی‌ها این یارانه‌ها و امتیازات «حق تهرانی‌بودن» آنهاست و کافی است گوشه یکی از این یارانه‌ها و امتیازات سابیده شود تا با کمک رسانه‌ها که آن هم تحت کنترل تهرانی‌ها است ، قشقرقی عظیم و ملی برپا گردد...

در ادبیات علوم سیاسی، به طبقه یا قشری که برای خود امتیاز و حقوقی بالاتر نسبت به دیگران قایل باشد و با نفوذ در حکومت و ارکان قدرت،‌ از منافع و امتیازات خودحفاظت کند، اریستوکرات گفته می‌شود. در یونان قدیم، اریستو کراسی به حکومت اشراف و نجیب‌زادگان اطلاق می‌شد و ارسیتو کرات‌ها اقلیت ممتازی از زمینداران ثروتمند بودند که حقوق و امتیازاتشان به طور موروثی به فرزندانشان منتقل می‌شد...

می‌توان گفت ماجرای انتخابات ریاست جمهوری نمونه‌ای از برتری طلبی و به عبارت بهتر، اریستو کراسی تهرانی‌ها بوده است.

از اواخر اردیبهشت ماه، نظرسنجی‌های معتبر و سراسری، حکایت از سبقت آرای آقای موسوی از آرای آقای احمدی‌نژاد در تهران داشت. این برتری اما به شهرستانها و روستاها گسترش نیافت و تا روز رای‌گیری یعنی 22 خرداد، در همه نظرسنجی‌های معتبر کشوری، آقای احمدی‌نژاد در کل کشور با فاصله‌ای زیاد از آقای موسوی پیش بود اما در تهران و به ویژه شمال تهران، آقای موسوی حائز اکثریت آرا بود. نتیجه بدست آمده از شمارش آرا در تهران و دیگر شهرها با نتایج حاصله از نظرسنجی‌های قبل از انتخابات تقریبا تطابق داشت. آقای موسوی در تهران، زادگاهش و چند شهر دیگر، رای بیشتری آورد اما در کل هزار و اندی شهرستان کشور آقای احمدی نژاد با فاصله زیادی از آقای موسوی رای بالاتری داشت.

این که چرا شهرستانی‌ها و روستانی‌ها که در بافت جمعیتی کشور از تهرانی‌ها بیشتر هستند، عمدتا به آقای احمدی‌نژاد رای دادند باید مورد تحلیل موشکافی بیشتری قرار گیرد. شاید همت آقای احمدی‌نژاد در انجام سفرهای استانی حضورش در جمع مردم همه شهرهای ایران در طول این 4 سال و افزایش چشمگیر بودجه طرح‌های عمرانی در شهرهای کوچک و بزرگ دلیل این مساله باشد. این موضوع باید توسط جامعه‌شناسان و متخصصان علوم سیاسی بررسی شود.

نکته‌ای که اینجا قابل ذکر است، برخورد تهرانی‌ها و شهروندان چند مرکز استان مرفه با نتیجه انتخابات بود. بطوری که طرفداران آقای موسوی که در تهران اکثریت بودند، به درخواست ایشان به خیابان آمدند و خواستار تغییر نتیجه انتخابات به نفع آقای موسوی بودند.

خواسته طرفداران آقای موسوی در تهران در واقع به این معنی بود که چون در تهران آقای موسوی رای بیشتری آورده، بقیه ایرانیان غیرتهرانی باید به رای مردم تهران تمکین کنند و آقای موسوی برنده انتخابات باشد. این خواسته هر چند مخالف صریح دموکراسی است و خیلی مضحک به نظر می‌رسد اما معنی واقعی انتظار و توقع هواداران آقای موسوی بعد از انتخابات بوده است به ویژه پس از آنکه آقای موسوی در اثبات ادعای تقلب در انتخابات ناتوان ماند و بجای ارایه «مستندات تقلب در روز رای‌گیری»، «فرایند انتخابات» را زیر سوال برد و خواستار رای‌گیری مجدد شد. امری که بر خلاف قوانین انتخابات بود و به معنی بر هم زدن بازی، پس از باخت محسوب می‌شد.

ارسیتو کرات‌های تهران می‌توانند بخش بزرگ بودجه‌های دولتی و یارانه‌ها را به خود اختصاص دهند و با آن خانه‌ها، اداره ها و ماشین‌های خود را شیک‌تر و نو نوارتر کنند. می‌توانند با استفاده از نفوذ‌شان در رسانه‌ها و ارکان قدرت ، همچنان قوانین بودجه را به نفع تهران تنظیم کنند... این کارها تبعیض آمیز است اما طبق قوانین فعلی، مجاز و در حال اجرا است. ارسیتوکرات‌های تهران میتوانند منافع تبعیض آمیز خود را با قوانین موجود توجیه کنند اما قانونا نمی‌توانند رای خود را بر رای اکثریت ملت ایران تحمیل کنند. در قانون اساسی و قانون انتخابات، رای آن روستایی یا شهروند شهری دورافتاده که از حداقل رفاه و یارانه و امتیازات متعلق به تهرانی‌ها بهره‌ می‌برد با رای یک تهرانی مرفه ثروتمند و اریستوکرات‌، برابر است.