از آن بوده است که آفتاب در هر 365 شبانهروز و ربعی به اول دقیقه حمل بازآید و چون جمشید از آن آگاهی یافت آن را نوروز نام نهاده پس از آن پادشاهان و دیگر مردمان به او اقتدا کردند و آن روز را جشن گرفتند و به جهانیان خبر دادند تا همگان آن را بدانند وآن تاریخ را نگاهدارند و بر پادشاهان واجب است که آیین و جشن و رسم ملوک را بهجای آرند. از بهر مبارکی و خرمیکردن در اول سال هرکسی در نوروز جشن کند تا نوروز دیگر عمر در شادی گذراندند.
در روایات زرتشتی و بیشتر نویسندگان ایرانی و عرب و شاعران ازجمله فردوسی،
بنیاد نوروز را به جمشید پادشاه پیشدادی نسبت میدهند و میگویند: جمشید شاه
تختی بساخت که دیوان آنرا بدوش گرفته به هوا بردند و به یک روزه از کوه
دماوند به بابل فرود آوردند، مردم با مشاهده این عمل در شگفت شدند و آن روز
خاص را نوروز خواندند.
فردوسی میگوید:
چـو خــورشیــد تـابـان
میــان هــوا
نشستــه برو شــــاه فـــرمـــــانـــروا
جهـــان انجمن
شــد بر آن تخت او
شــگفتی فــرو مــانــده از بخت او
بــه جمشیــد
بر گــوهـر افشـانـدنـد
مرآن روز راروز نوروز خــوانــدنــد
ســر
ســال نـو هـرمـز فــــرودیـــن
بر آســـوده از رنـــج روی زمیـــن
بـــزرگان
به شـــادی بیـــاراستنـــد
مـی و جـام و رامشگـران خواستنـد
چنیــن
جــشن فــرخ از آن روزگار